Thursday, September 24, 2009

حکایت مکتب و طفل های گریزپا

پیش دانشگاهی که بودیم روانشناسی را به عنوان درس اختیاری داشتیم معلم مان یکریز راه می رفت و حرف می زد یکبار به شوخی و جدی توامان پرسیدم آقا چرا هیچوقت روی صندلی نمی شینین همه ش راه می رین؟ شوخی یا جدی جواب داد من مثل رواقیون که همیشه راه می رفتند و درس می خواندند راه می روم و درس می دهم گفتم آقا منظورتون مشاییونه؟ نپرسید تو که رشته ت ریاضی فیزیکه مشاییون و رواقیون رو از کجا میشناسی؟ نپرسید مگه توی این زمینه مطالعه داری؟ نگفت مگه به این چیزا علاقمندی؟ نگفت بعدا بیا پیشم بهت راهنمایی بدم تو که رشته ت ریاضیه و همچین چیزایی بلدی چیکار کنی که بعدا سرخورده و افسرده نشی فقط گفت: آره مشاییون

همون سال یکی از بچه ها از معلم ادبیات پرسید آقا شما نظرتون راجع به ترانه های هایده چیه؟ گفت صدای خوبی داره و ترانه هاش هم بد نیستن فقط جاهایی که یه هجای کشیده رو می خونه ... من گفتم حرف صامت هجای کشیده رو مضموم تلفظ می کنه. نگفت آفرین نگفت تو که رشته ت ریاضیه اینو از کجا می دونستی نگفت بیا راهنماییت کنم چی بخونی چی نخونی چیکار کنی که بعدا سرخورده نشی چرا رشته ای خوندی که ارضات نمی کنه گفت آره مضموم تلفظشون می کنه

سر کلاس بینش اسلامی به خاطر اینکه اعتراضم رو به حرفای معلم درباره ی ولایت فقیه نشون بدم رومو کرده بودم سمت پنجره اسممو صدا زد گفت حواست به من باشه گفتم گوشم با شماس گفت می خوام چشت هم با من باشه با غیظ نگاش کردم گفت با این بحث مشکلی داری گفتم اره البته ازش انتظاری نداشتم و ندارم اینه که از تعریف کردن این یکی پشیمونم!

با معلم پرورشی مون چقد راجع به اسلام و دین و مذهب بحث می کردم و به جای این که راهی بهم نشون بده که بعدها حسرت نخورم که عمرمو تلف کردم سعی می کرد حرف خودشو به کرسی بنشونه.

اگه بخوام موارد مشابه رو هم بنویسم مثنوی هفتاد من کاغذ میشه اینا رو مشت کردم نمونه ی خروار باشه و الان حسرت بخورم که یه معلم استاندارد توی عمرم نداشتم. میگم معلم استاندارد نمیگم معلم خوب یا بد چون فکر می کنم میشه شاخص های استاندارد یک معلم رو تعریف کرد.

کمترین کار یک معلم اینه که املا و انشا از بچه ها بگیره از مهم ترین شاخصه هاش استعداد یابی و راهنمایی کردن بچه هاس.

اینا رو همه گفتم که بگم چقد از دیدن فیلم "کلاس" غصه خوردم وقتی دیدم اونا چجوری آموزش می بینن و ماها چجوری آموزش دیدیم شاید این روزها که فضای سیاسی ملتهبه و اخبار بیشتر شنیده میشه تا تحلیل جا داره از این زاویه به سوال تکراری " چرا مدام میایم سر نقطه ی اول؟" جواب داده بشه؛ به بجه هایی که الان توی مدارس هستن چه آموزشی میدیم که بعدا بلد باشن چجوری حقوق خودشونو بگیرن و چه بسا اصلا نیازی نباشه به اینکه حقوقشون رو به زور از قدرتمندا بگیرن چرا که قدرتمندا و حاکمای اون زمان هم همکلاسیای خودشونن.

برنده نخل طلای 2008

Entre les murs یا همون The Class

محصول 2008 فرانسه

کارگردان: لورن کانته

نویسنده: فرانسوا بیگائودو (مطمئن نیستم تلفظ اسمش همین باشه اگه کسی میدونه راهنمایی کنه) بر اساس کتابی از خودش

128 دقیقه رنگی

No comments: